پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 2900
نویسنده : علی اکبری
چرا برای سیدالشهدا(ع) اربعین می‌گیرند؛

اثرات و برکات زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین

شناسهٔ خبر: 2441725
برای سید مظلومان، اربعین نگاه مى دارند چرا که امام حسین (ع) نهضتى به وجود آورده که اسلام و قرآن را زنده نگاه داشته و دین الهى را از دست خوش دشمنان سرسخت آن نجات داده تا زحمات خاتم انبیا(ص) هدر نرود.

به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام والمسلمین شیرزاد از محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در یادداشتی به ذکر نکاتی در باب زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین پرداخته است که متن آن اکنون پیش روی شماست.

ممکن است از اهداف و انگیزه های تأسیس روز اربعین براى سید الشهدا (علیه السلام) از سال 61 هجرت تا حال، که شیعه بر زنده نگه داشتن آن ،همیشه اهتمام ورزیده و مورد توجه قرار داده است، بدین جهت باشد که براى سیدالشهدا (علیه السلام) زمین و آسمان تا چهل روز گریه کرده ‏اند؛ چنانچه زرارة بن اعین شیبانى (رحمه الله) که از اکابر فقهاى شیعه و محدثان با عظمت امامیّه است از حضرت امام صادق (علیه السلام ) به این عبارت روایت کرده است: قال: قال أبو عبد اللَّه (علیه السلام) : یا زرارة! إنّ السماء بکت على الحسین (علیه السلام) أربعین صباحاً بالدم وانّ الأرض بکت علیه أربعین صباحاً بالسواد وانّ الشمس بکت اربعین صباحاً بالکسوف والحمرة وانّ الملائکة بکت علیه أربعین صباحاً وما اختضبت منّا امرأة ولا أدهنت ولا اکتحلت ولا رجلت حتى أتانا رأس عبیداللَّه بن زیاد وما زلنا فی عبرة بعده ... الحدیث.

از این حدیث شریف استفاده مى ‏شود که بکاى آسمان و زمین و ملائکه و آفتاب بر سیدالشهدا (علیه السلام ) تا چهل روز طریقه و عادتى را که در میان مردم یک حال استمرارى پیدا کرده است  و بر سید مظلومان اربعین نگاه مى دارند، چرا که امام حسین (علیه السلام) نهضتى به وجود آورده که در اثر آن اسلام و قرآن را زنده نگاه داشته و دین الهى را از دست خوش دشمنان سرسخت آن نجات داده و زحمات خاتم انبیاء (صلى الله علیه و آله و سلم) را نگذاشته است به هدر برود و بازیچه بنى امیّه شجره ملعونه گردد و با خون خود درخت توحید را سیراب نموده و نگذاشته است که در نتیجه ظلم و جور و بى دینى و اشاعه فحشا و منکر بنى امیه خشک شود و خون دل خویش را در راه خدا بذل کرده است تا مردم را از حیرت ضلالت و گمراهى که در اثر تسلط بنى امیّه و اشغال آن شجره ملعونه مقام خلافت الهیه را پیش آمده بود، برهاند و اگر آن نهضت مقدس نبود، از اسلام به غیر از اسلام اموى و از دین به غیر از دین یزیدى و دین تشریفاتى وساخته بنى امیّه چیزى باقى نمانده بود؛ چنانچه نظریات مستعمران در دنیاى فعلى نیز درباره اسلام همان نیّات شوم است که بنى امیّه داشتند؛ و لذا باید مسلمانان عموماً و شیعه خصوصاً در زنده نگه داشتن تاریخ واقعه جانگداز کربلا و در احیاى آثار آن دشت پر بلا اهتمام تمام به کار ببرند و یکى از مراسمى که باید هر سال تجدید شود، موضوع اربعین است.

کیست که از سید مظلومان لایق‏تر باشد که هر سال تا اربعین او آثار ومآثر او را زنده نگاه داشت؟ ودر تمامى روزهاى زیارتى تظاهر به زیارت قبر مبارکش برپا نمود؟ واربعین او را هر سال تجدید کرد تا معلوم نمود که چنانچه تا حال معلوم شده است، نهضت سیدالشهدا (علیه السلام) «غالبیة فی صورة المغلوبیة» والبته باید فقط به قدردانى از سیدالشهدا علیه السلام اکتفا نکرد، بلکه عمده آن است که در هدف با آن حضرت قدم برداشت ودر هر زمان شرکت کرد وسر مشق اخذ نمود.بله! گاه مى‏شود برحسب اقتضاى زمان باید رویه امام حسن مجتبى علیه السلام سرمشق شود وگاه رویه سیدالشهدا (علیه السلام) را دستور و سر مشق اتخاذ نمود و مصلحت وقت و زمان را با دقت ملاحظه کرد؛ چنانچه آن بزرگواران کردند

.چرا که آثار و نتایج نهضتى را که سیدالشهدا (علیه السلام )برپا نموده که مزایاى آن تمام شدنى نیست ودرس عبرتى است بر آیندگان و سر مشق نهضتى است براى از جان‏گذشتگان وآن‏هایى که در راه دین ودر احیاى شریعت سید المرسلین (صلى الله علیه و آله )جان خود را نثار مى‏کنند ونفس‏هاى خود را قربانى مى‏دهند ودر فکر آنند که ظلم وستم‏هاى بنى امیّه را با مرور زمان به یاد علاقه‏مندان به اسلام وقرآن بیاورند وجنایاتى که آن شجره خبیثه در حق خاندان پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم عملى کرده ‏اند، با گذشت زمان کهنه نشود وفراموش نگردد و جنایتکاران دوران نتوانند انکار نمایند، چنانچه در گذشته اشاره شد که ابن‏تیمیه با تمام بى‏حیایى وپررویى چه کلمات جنایتکارانه به قلم آورده وچه طور کارى را که مثل آفتاب است، خواسته انکار نماید و امثال ابن تیمیه‏ها در هر زمان در کمین هستند و در هر دوران مى‏خواهند طرفداران اهل بیت علیه السلام را هدف اکاذیب خودشان قرار بدهند.

لذا شیعه همیشه در تمام روزهاى سوگوارى حضرت سید الشهدا (علیه السلام) و از آن‏هاست روز اربعین آن حضرت، در تظاهر به زیارت و اقامه ماتم وعزادارى کوتاهى نکرده است و نباید بکنند واز این‏جاست که امام حسن عسکرى (علیه السلام) زیارت اربعین را از علائم ایمان شمرده؛ چون مؤمن واقعى کسى است که نگذارد آثار نهضت حسینى فراموش شود ودر قدردانى و شرکت در هدف آن حضرت کوتاهى نورزد.

شیخ طوسى رحمه الله در کتاب تهذیب که یکى از کتب اربعه است وما شیعه امامیّه احکام شرعیّه و فروعات دینیه خودمان را از آن‏ها اخذ مى ‏کنیم، فرموده است: «وروی عن أبی محمد الحسن العسکری (علیه السلام) انّه قال: علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین، وزیارة الأربعین، والختم فی الیمین، و تعفیر الجبین، والجهر ببسم اللَّه الرحمن الرحیم»[1]. واز حضرت امام صادق (علیه السلام) براى آن روز زیارت مخصوص مأثور بوده و شیخ طوسى رحمه الله در «مصباح المتهجدین»باسندمعتبر، بلکه صحیح از صفوان بن مهران روایت کرده است و صفوان گوید: «قال لی مولای الصادق (صلوات اللَّه علیه) فی زیارة الاربعین تزور عند ارتفاع النهار وتقول: السلام على ولی اللَّه وحبیبه السلام على خلیل اللَّه ونجیّه  السلام على صفی اللَّه وابن صفیه السلام على الحسین المظلوم الشهید تا آن‏جا که مى‏فرماید:«وبذل مهجته فیک لیستنقذعبادک من الجهالة وحیرة الضلالة ...»[2]

بنابر این در روز اربعین به امام صادق (علیه السلام ) تاسی کرده ودر خطاب به امام حسین(علیه السلام ) مى‏گوئیم:السَّلاَمُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلاَمُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ‏السَّلاَمُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلاَمُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ سلام بر تو اى ولى خدا و حبیب خاص خدا سلام بر تو اى دوستدار و محبوب و برگزیده خدا،سلام بر بنده خالص فرزند بنده خاص خدا سلام بر حسین مظلوم شهید راه خدا سلام بر آن اسیرغم و اندوه و مصایب سخت عالم و کشته آب چشمان اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلاَدَة وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاء پروردگارا من گواهى مى‏دهم که آن حضرت ولى تو و فرزند ولى توست و برگزیده تو و فرزند برگزیده توست که به کرمت رستگار شد تو او را به فیض شهادت گرامى داشتى و به سعادت مخصوص گردانیدى و به پاکى نسل برگزیدى و او را امام بزرگى از بزرگان عالم و پیشوایى از پیشوایان الهى جهان قرار دادى و مدافع از اسلام مقرر داشتى و میراث تمام پیمبران را به او عطا کردى وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلاَلَة وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ و او را از جانشینان پیغمبر و حجت خود بر خلق گردانیدى او هم در اتمام حجت بر خلق رفع هر عذر از امت کرد و اندرز و نصیحت امت را با عطوفت و مهربانى انجام داده و خون پاکش را در راه تو به خاک ریخت تا بندگانت را از جهالت و حسرت و گمراهى نجات دهد و مردمى که مغرور دنیا شدند و بهره آخرتشان را به متاع ناچیز پست دنیا فروختند و ظلم و جور کردند.

وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ‏ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ (لِلنَّارِ) و در پیروى هواى نفس هلاک شدند و تو را و پیغمبرت را به خشم و غضب آوردند و از آن بندگانت که از اهل شقاق و نفاق و دشمنى با تو بودند پیروى کردند در صورتى که آنها حامل بار سنگین گناه و معاصى و مستوجب آتش دوزخ بودند فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِیماً پس این امام بزرگوار با آن ستمکاران در راه تو جهاد کرد و به اخلاص کامل صبر و تحمل کرد و مشقت بسیار کشید تا آنجا که در راه طاعتت خون پاکش بخاک ریخت و حریم مطهر و هتک حرمت خاندان پاکش را مباح شمردند پروردگارا تو آن قوم ستمکار ظالم را لعن شدید کن و به عذاب سخت دردناک معذب ساز السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیْتَ حَمِیداً وَ مُتَّ فَقِیداً مَظْلُوماً شَهِیدا سلام بر تو اى فرزند رسول خدا (ص) و فرزند سید اولیاء و اوصیاء پیغمبر خدا گواهى میدهم که تو امین وحى خدایى و فرزند امین حق همه عمر با سعادت در جهان زیستى و با ثناى حق درگذشتى و از دنیا رحلت کردى و مظلوم و شهید راه حق گشتى وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ‏ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ  و باز گواهى می دهم که تو به عهد خدا وفا کردى و در راه خدا همه عمر جهاد کردى تا هنگام رحلتت فرا رسیدو باز گواهى می دهم که خداى متعال وعده ‏اى که به تو داده ‏است به آن البته وفا کند و آنان که تو را خوار و مضطر گذاشتند همه را هلاک کند و قاتلانت را عذاب سخت چشاند پس خدا لعنت کند آنان که تو را کشتند و یا درباره تو ظلم و ستم کردند و باز خدا لعنت کند آنکس را که به قتل و ظلم تو چون شنید راضى و خوشنود گشت.

اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاَهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلاَبِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ (الطَّاهِرَة لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا پروردگارا من تو را گواه مى‏گیرم که من دوست آن حضرت و دوست دوستداران او هستم و دشمن با دشمنان او پدر و مادرم فداى تو اى فرزند رسول خدا گواهى مى‏دهم که تو نورى در اصلاب پدران عالیرتبه و ارحام مادران پاک طینت بودى و انجاس جاهلیت تو را آلوده نساخت و جامه‏هاى تیره ظلمانى اعصار جاهلیت تو را نپوشانید وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُ‏ و باز گواهى مى‏دهم که تو محققا از ارکان دین خدایى و اصل و اساس آیین مسلمین و پناه و نگهبان اهل ایمان و باز گواهى مى‏دهم که تویى محققا پیشواى نیکوکار با تقواى پسندیده صفات پاک و پاکیزه ذات و هدایت کننده خلق و هدایت یافته به حق وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلاَمُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ.

باز گواهى مى‏ دهم که نه تن از امامان امت که از فرزندان تواند همه با روح تقوى و راهنماى طریق حق و رشته محکم ایمان خلق و حجت خدایند بر تمام اهل دنیا و شهادت مى‏دهم که من به امامت و حقانیت شما ایمان و به رجعت شما یقین دارم و در شروع به آیین و ختم کارم و قلبم تسلیم قلب پاک شما و همه کارم پیرو امر شماست و یاریم تا خدا اذن دهد براى شما مهیا است فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لاَ مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ (أَجْسَامِکُمْ وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ پس البته با شما هستم نه با دشمنان شما و درود خدا بر شما باد درود خدا بر شما و بر جسم و جان پاک شما باد از حاضر و غایب شما و بر ظاهر و بر باطن شما باد اى پروردگار عالمیان عالم این دعاى مرا اجابت فرما. پس دو رکعت نماز مى‏خوانی  و دعا مى‏کنى به آنچه مى‏ خواهى.                                                   

زیارت جابر بن عبدالله انصاری : هنگامى که زنان و فرزندان امام حسین(علیه السلام) از شام برگشتند و بعراق رسیدند به راهنما گفتند: ما را از طریق کربلا ببر. وقتى بموضع قتلگاه رسیدند جابر بن عبد اللَّه انصارى[3] را با گروهى از بنى هاشم و مردى از آل رسول اللَّه یافتند که براى زیارت امام حسین علیه السلام وارد شده بودند. همه در یک وقت وارد شدند و با یک دیگر شروع بگریه و حزن کردند و لطمه بصورت زدند. ماتمى بپا کردند که فوق العاده دلخراش و جگر سوز بود. زنان آن دیار نیز به ایشان پیوستند و عموما چند روزى عزادارى کردند[4]. عطیّه عوفى‏[5] مى‏گوید: همراه با جابر بن عبداللَّه انصارى براى زیارت قبر امام حسین علیه السلام حرکت کردیم؛ وقتى به کربلا رسیدیم، جابر وارد رودخانه فرات شد و غسل (زیارت) کرد؛ آنگاه لنگى بر کمر بست و حوله‏اى بر دوش انداخت (همانند لباس محرم) و سپس خود را خوشبو نمود و به سمت قبر امام حسین علیه السلام حرکت کرد.به هنگام حرکت همواره ذکر مى‏ گفت، تا آنکه به قبر نزدیک شدیم.

در آن هنگام به من گفت: دستم را روى قبر بگذار. هنگامى که دستش را روى قبر گذاشتم، جابر بیهوش بر روى قبر افتاد.من آب به صورت جابر پاشیدم تا به هوش آمد. آنگاه سه بار صدا زد «یا حسین»[6] و ادامه داد: «حَبیبٌ لایُجیبُ حَبیبَهُ‏؛ آیا دوست، پاسخ دوستش را نمى‏دهد؟»[7] سپس با خودش گفت: «چگونه (حسین) پاسخت رابدهد، در حالى که میان خون آغشته شده و بین بدن و سرش جدایى افتاده است؟»سپس افزود:«فَأَشْهَدُ أَنَّکَ ابْنُ خَیْرِ النَّبِیِّینَ، وَابْنُ سَیِّدِالْمُؤْمِنینَ، وَابْنُ حَلیفِ التَّقْوى‏، وَسَلیلُ الْهُدى‏، وَخامِسُ أصْحابِ الْکِساءِ، وَابْنُ سَیِّدِالنُّقَباءِ، وَابْنُ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ النِّساءِ، وَمالَکَ لاتَکُونُ هکَذا وَقَدْ غَذَّتْکَ کَفُّ سَیِّدِ الْمُرْسَلینَ، وَرُبِّیتَ فِی حِجْرِ الْمُتَّقینَ، وَرَضَعْتَ مِنْ ثَدْىِ الْإِیمانِ، وَفُطِمْتَ بِالْإِسْلامِ، فَطِبْتَ حَیّاً، وَطِبْتَ مَیِّتاً، غَیْرَ أَنَّ قُلُوبَ الْمُؤْمِنینَ غَیْرُ طَیِّبَةٍ لِفِراقِکَ، وَلا شاکَّةٍ فِی الْخِیَرَةِ لَکَ، فَعَلَیْکَ سَلامُ اللَّهِ وَرِضْوانُهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّکَ مَضَیْتَ عَلى‏ ما مَضى‏ عَلَیْهِ أَخُوکَ یَحْیَى بْنُ زَکَرِیَّا؛ گواهى مى‏دهم که تو فرزند بهترین پیامبران و فرزند سرور مؤمنان و فرزند هم پیمان تقوا و از سلاله هدایتى. تو پنجمین فرد از اصحاب کسایى، و فرزند بزرگ نقیبان و فرزند فاطمه‏اى که بانوى همه زنان است. چرا چنین نباشد! (و این همه شرافت و بزرگى نداشته باشى) در حالى که بزرگ پیامبران با دست خویش به تو غذا داد و در دامن پرهیزکاران پرورش یافتى و از پستان ایمان شیر نوشیدى و با اعتقاد به اسلام از شیر باز گرفته شدى؛ تو پاک زیستى و پاک از دنیا رفتى، جز آنکه دل‏هاى مؤمنان از فراقت آسوده نیست در حالى که شک ندارند جایگاه بلندى براى توست؛ پس سلام و رضوان الهى بر تو باد.

و (من) گواهى مى‏ دهم که تو بر همان طریقى رفتى که برادرت یحیى بن زکریا رفت (و در دفاع از حقّ به شهادت رسید)».آنگاه چشمش را (مانند یک انسان بینا) به اطراف قبر گردانید و (و خطاب به سایر شهیدان) گفت:«أَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الْأَرْواحُ الَّتی حَلَّتْ بِفِناءِ الْحُسَیْنِ، وَأَناخَتْ بِرَحْلِهِ، أَشْهَدُ أَنَّکُمْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ، وَآتَیْتُمُ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیْتُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَجاهَدْتُمُ الْمُلْحِدینَ، وَعَبَدْتُمُ اللَّهَ حَتّى‏ أَتاکُمُ الْیَقینُ‏؛ درود بر شما اى ارواحى که بر آستان حسین فرود آمده، و در کنارش آرام گرفتید؛ گواهى مى‏دهم که شما نماز را بر پا داشتید و زکات را ادا کردید، امر به معروف و نهى از منکر نمودید و با ملحدان و بى دینان پیکار کردید و تا هنگام مرگ خدا را عبادت نمودید».آنگاه افزود:«وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شارَکْناکُمْ فیما دَخَلْتُمْ فیهِ‏؛ سوگند به خدایى که‏محمد را به حق براى پیامبرى برانگیخت، ما با شما شهیدان در راهى که وارد شده‏اید، شریکیم!».«عطیّه‏» که این سخن را شنید، با شگفتى پرسید: «چگونه ما شریک (رزم و شهادت) آنها هستیم، با آن که (براى یارى حسین علیه السلام) نه فراز و نشیبى را پیمودیم و نه شمشیرى زدیم، درحالى که اینان، میان سرها و بدن هایشانجدایى افتاد (و به شهادت رسیدند) و فرزندانشان یتیم شدند و زنانشان بى شوهر؟»جابر پاسخ داد: «یا عَطیَّةُ! سَمِعْتُ حَبیبی رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله یَقُولُ: «مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ، وَمَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِکَ فی عَمَلِهِمْ»، وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبیّاً إنَّ نِیَّتی وَ نِیَّةَ أَصْحابی عَلى‏ ما مَضَى‏ عَلَیْهِ الْحُسَیْنُ وَأَصْحابُهُ‏؛ اى عطیّه! از حبیبم رسول خدا شنیدم که مى‏فرمود:«هرکس گروهى را دوست داشته باشد در قیامت با آنان محشور خواهد شد و هر کس عمل گروهى را دوست داشته باشد، در عمل آنها شریک است». سوگند به خدایى که محمّد را به حق براى رسالت برانگیخت، (اگر من بر اثر ناتوانى نتوانستم همراه امام حسین علیه السلام باشم، ولى) نیّت و خواسته من و یارانم، بر همان مسیرى است که حسین علیه السلام و یارانش پیموده‏اند».

دو نکته قابل تذکر:

 نکته اول:ورود جابر صحابى بزرگ پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به کربلا در اربعین‏ حسینى براى زیارت قبر پاک آن حضرت و سایر شهداى راه خدا، در واقع این هدف را دنبال مى‏کرد که سدّ خفقان را بشکند و راه را براى زائران حسینى بگشاید تا با زیارت پرشورشان پرچم عاشورا را در کربلا برافرازند و خاطره شهیدان را همواره زنده نگه دارند و مبارزه دامنه‏دارى را از این طریق بر ضدّ دشمن آغاز کنند.اضافه بر این، زیارت این صحابى بزرگ، درسى است براى نابخردانى که از زیارت قبور اولیاءاللَّه به خاطر کج فهمى و عدم درک حقیقت تعلیمات اسلام، ممانعت به عمل مى‏آورند[8].

نکته دوم : ،در بین  مورخان کسانی هستندکه معتقدند خاندان حسینی دراربعین سال 61 به کربلا نیآمدند وآنچه که سبب تردید آنان است، بعد مسافت از کوفه به شام و سپس از شام به کربلاست؛ بویژه آنکه آنان را در میان راه و در شام مدت زیادى نگه داشتند.ولی باید گفت : ورود اهل‏بیت حسینى (علیهم السلام) را در اربعین اول به کربلا را نمى‏توان به کلّى انکار کرد، به چند دلیل:1. تصریح مورّخانى قبل از سید بن فرمود: «أَنَتَ جابرٌ؟ تو جابرى؟» پاسخ داد:آرى، امام فرمود: «یا جابِرُ هیهُنا وَاللَّهِ قُتِلَتْ رِجالُنا، وَذُبِحَتْ أَطْفالُنا، وَسُبِیَتْ نِساؤُنا، وَحُرِّقَتْ خِیامُنا؛ اى جابر به خدا سوگند! اینجا مردان ما کشته شدند، اطفال ما سربریده شد، زنان ما اسیر گردیده و خیمه ‏هاى ما سوزانده شد».

ابن نما (متوفاى اواخر قرن هفتم) در مثیر الاحزان‏ ماجراى ورود اهل بیت علیهم السلام به کربلا و ملاقات با جابر را با صراحت نقل کرده است. بنابراین، مطابق نقل‏ها، ورود اهل‏بیت علیهم السلام در اربعین اوّل به کربلا بعید به نظر نمى‏رسد. الحاق سرهاى شهدا به بدن‏ها:همچنین برخى دیگر از صاحب نظران هر چند به این مطلب (ورود اهل بیت در اربعین به کربلا) تصریح نکرده‏اند، ولى لازمه سخنانشان مطلب فوق است. آنان که مى‏نویسند: امام سجاد علیه السلام سر مبارک امام حسین علیه السلام را به کربلا آورد و به بدن پدر بزرگوارش ملحق کرد و یا مى ‏نویسند: سر مبارکش به کربلا برگردانده شد، هرچند نام امام سجاد علیه السلام را ذکر نکرده ‏اند. این سخن با ضمیمه این نکته که ورود آن حضرت به کربلا را، جز در اربعین حسینى ننوشته‏اند، والحاق سر نیز فقط توسط آن حضرت صورت گرفت، مى‏ توان نتیجه گرفت که ورود آنان به کربلا و الحاق سرها در همان بیستم صفر بوده است. به هر حال، از مجموع شواهد و قرائن و کلماتى که از عالمان و محقّقان ذکر شد، مى‏ توان ورود اهل‏بیت علیهم السلام را در روز اربعین به کربلا تقویت کرد و سخنان آنان که معتقدند کاروان اهل‏بیت علیهم السلام با جابر و همراهانش در کربلا ملاقات کردند و به عزادارى پرداختند، پذیرفت.[9]

پی نوشت:

[1] - الکفعمی، المصباح،/  510، 

[2] - موسوعة الامام الحسین(علیه‏السلام)، ج‏7، ص: 153- 152 و156با اقتباس

[3] - جابر بن عبداللَّه انصارى از صحابه رسول خدا((صلی الله علیه و آله )) و یاران با وفاى اهل بیت (علیهم السلام )است.پدرش عبداللَّه بن عمرو بن حرام انصارى از پیشگامان دعوت پیامبر براى هجرت به مدینه است. عبداللَّه بن عمرو در بیعت عقبه (در مکه) حضور داشت. در جنگ بدر و احد نیز در رکاب رسول خدا شرکت جست و در جنگ احد به شهادت رسید. رجوع کنید به: الاصابة فی معرفة الصحابة، ج 4، ص 162( شرح حال عبداللَّه بن عمرو بن حرام) جابر خود نیز در بیعت عقبه ثانیه- در حالى که کودک بود- در کنار پدرش شرکت داشت. وى از یاران برجسته رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بود و در هیجده غزوه همراه پیامبر حضور داشت و در جنگ صفین نیز در رکاب على (علیه السلام) بود. او در اواخر عمر نابینا گردید و در سال 74 یا 77 هجرى در سنّ 94 سالگى وفات یافت. رجوع کنید به: الاستیعاب، ج 1، ص 219؛ دائرة المعارف الشیعیّة العامة، ج 7، ص 70؛ معجم رجال الحدیث، ج 4، ص 11 و اعیان الشیعه، ج 4، ص 47

[4] - سید بن طاووس» در «لهوف» و «ابن نما» در «مثیر الاحزان» و «شیخ بهایى» در «توضیح المقاصد» معتقدند اهل‏بیت علیهم السلام در اربعین اوّل به کربلا آمدند و مقصود، اربعین سال 61 است؛ زیرا گفته‏اند به هنگام مراجعت از شام از راهنماى کاروان خواستند آنها را به کربلا ببرد؛

[5] - شیخ طوسى در رجال خود عطیه عوفى را از اصحاب امیرمؤمنان على علیه السلام شمرده است؛ وى ازقبیله هَمْدان و داراى کتابى در تفسیر بوده است. خود او مى‏گوید: من قرآن را با تفسیرش سه بار بر ابن عباس عرضه کردم، ولى قرائت قرآن را هفتاد بار نزد او خواندم( رجوع کنید به: سفینة البحار، شرح حال عطیه)

[6] - در نقلى دیگر آمده که جابر نخست سه بار تکبیر گفت و آنگاه زیارت نامه‏اى خواند( رجوع کنید به: بحارالانوار، ج 98، ص 329.)

[7] - عاشورا ریشه‏ها، انگیزه‏ها، رویدادها، پیامدها، ص: 623

[8] - عاشورا ریشه‏ها، انگیزه‏ها، رویدادها، پیامدها، ص: 624 از بحارالانوار، ج 65، ص 130، ح 62 ..

[9] - همان ، ص: 638





مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: